فالشگرامر ها توسط رامبد جوان ساماندهی می شوند

فهرست مطالب

ماجرای تگ استار و فالشگرامر ها ( اینفلوئنسر های وطنی )

چند وقتی است که رامبد جوان تصمیم گرفته اینفلئونسرها ( شما بخوانید فالشگرامر ها ) را ساماندهی کند و احتمالا از پتانسیل های بالای آنها استفاده کند. در جامعه تبلیغات ما که صنفش قدرتی ندارد و هر روز یک اتفاق ناخوشایند در آن رخ می دهد ( در این زمینه این مطلب را بخوانید. ) خیلی هم غیرطبیعی نیست که رامبد جوان در فضای تبلیغات در این کار پیشقدم شود و بخواهد احتمالا ظرفیت! فالشگرامرها در فضای تبلیغات را ساماندهی و بهسازی کند.

موضوع این نوشته هم بررسی سوابق تبلیغاتی، مهارت، تخصص  و نهایتا صلاحیت رامبد جوان نیست. چرا که همانطور که اشاره شد، در جامعه در چارچوب قانون حق دارد هر فعالیتی انجام دهد. هرچند که رامبد جوان در سالهای دور دستی در تولید تبلیغات تلویزیونی داشت و این چند وقت اخیر به لطف برنامه خندوانه و تجدید حیات برندش در صفحه اینستاگرام و اطراف و اکناف آن تبلیغات می پذیرد.

 

فالشگرامرها چگونه خلق شدند؟

شیطنت های دورهمیِ مجلس گرم کن های محافل خانوادگی به لطف امکانات جدید شبکه های اجتماعی -به ویژه اینستاگرام که این امکان را به کاربران می دهد تا غیر حرفه ای ها به تولید محتوا بپردازند.- پایشان به گوشی های تلفن همراه دیگران باز شد. آنها شوخی های هنجارشکنانه را در صفحات خود گسترش دادند و برای سبقت گرفتن از یکدیگر علاوه بر استفاده از فالوئرهای فیک، میزان لودگی و افزودن شوخی های جنسیتی را هم در دستور کار قرار دادند.

معرکه گیری با پسر خود ماجرا می‌کرد که تو هیچ کار نمی‌کنی و عمر در بطالت به سر می‌بری. چند با تو گویم که معلق زدن بیاموز و سگ از چنبر جهانیدن و رسن بازی تعلم‌ کن تا از عمر خود برخوردار شوی.

اگر از من نمی‌شنوی به خدا تو را در مدرسه اندازم تا آن علم مرده ریگ ایشان بیاموزی و دانشمند شوی و تا زنده باشی در مذلت و فلاکت و ادبار بمانی و یک جو از هیچ جا حاصل نتوانی کرد. (عبید زاکانی رساله دلگشا)

فالشگرامرها چگونه فکر می کنند؟

افزایش تعداد فالوئرهای صفحات فالشگرامرها، باعث شد که فکر کنند همه ی دنبال کنندگان از آنها خوششان می آید. درصورتیکه دنبال کردن به معنای علاقمند بودن صرف نیست. بلکه مردم ما متاسفانه انتخاب کردند برای سرگرم شدن به سمت هزل و هجو بروند! البته از حمله کنندگان به صفحه مسی و دهها شخصیت داخلی و خارجی انتظاری بیش از این نیست.

[su_quote cite=”مجتبی محمدیان مدیر وب سایت کافه بازاریابی”]هر چند فالو کردن به معنای علاقه مند بودن نیست اما جامعه اینفلوئنسری به این باور رسیده که فالوور بیشتر تاثیرگذاری بیشتر را در پی دارد.[/su_quote]

 

ارتباط فالشگرامرها و برندها چگونه شکل گرفت؟

برندها هم برای رسیدن به هدف های بازاریابی خود، نیاز به تبلیغات دارند و ارائه تبلیغ در محلی که مخاطبان حضور دارند، یکی از دغدغه های تبلیغ کنندگان است. تا اینجای کار هیچ عیبی به رویکرد گفته شده وارد نیست بلکه کاملا هم این مساله درست است. اما در این میان یک اشتباهی رخ و آن هم سهل انگاری و سهل پنداشتن تبلیغات از سوی مدیران برندها بود.

برندها فکر می کردند و البته برخی برندها فکر می کنند، اگر نام برندشان در بین شوخی ها و هجویات فالشگرامرها گفته شود، یا آدرس آنها در پای پست اینستاگرامی بیاید، رسالت تبلیغاتی برند انجام شده است و اهداف تبلیغاتی محقق می شود.

در صورتیکه می دانید کمپین های تبلیغاتی اصول و فرآیندهایی دارد که باید بانجام برسد. ( اگر مایل هستید برنامه ریزی کمپین های تبلیغاتی را از این دو نوشته مطالعه کنید: اصول کمپین تبلیغاتی1 ، اصول کمپین تبلیغاتی 2 )

خلاصه در چنین فضایی که برندها دوست نداشتند یا نمی خواستند پول خرج کنند تا مسیر درست تبلیغات را طی کنند، فالشگرامرها مثل قارچ رشد کردند. هر کدام هم بخشی از فضای لودگی را در دست گرفتند. از بدل افراد معروف فالشگرامر داریم تا مقلدین صدا و غیره.

اینفلوئنسرها یا همان فالشگرامرها توسط رامبد جوان ساماندهی می شوند در تگ استار یا تگاستار

در این ویدئو فالشگرامرها به مخاطبان خود توهین می کنند!

برندهای کم سواد یا بی سواد چگونه فکر می کنند؟

استدلال برندهای بی سواد و کم سواد در کارکردن با این فالشگرامر ها این است که دیده شدن به هر قیمتی بهتر از دیده نشدن است. همانطور که اشاره شد، متاسفانه برخی کارناشناسان کسب و کارها هیچ اطلاعای از تداعیات و ذهنیت هایی که از این همکاری ها به جا می ماند ندارند و نمی دانند که در بلندمدت به کسب و کارشان لطمه می زنند.

اگر آگاهی از برند  یک متغیر مهم است، تداعیات برند هم یک مساله مهم است و البته گاهی مهم تر!

توصیه میکنم، هرکس می خواهد صحبتی در مورد برند و برندسازی بکند، اقلا یک کتاب در این زمینه بخواند. مثلا کتاب مدیریت استراتژیک برند که توسط انتشارات سیته منتشر شده کتاب خوبی است.

همانطور که اشاره شد برندهای کم سواد یا بی سواد با این استدلال که دیده شدن بهتر از دیده نشدن است و البته با چاشنی خست برای فرار از برنامه های تاثیرگذار تبلیغاتی، آب به آسیاب فالشگرامر ها ریختند!

نتیجه این تصمیم گیری های اشتباه خلق ضد تبلیغات مثل “عمتو بیمه کن” و “بکن”  ضد برند بیمتو بود که مدیران کم سواد تبلیغات این برند پس از کمپین اول عمه، سرمست غرور بودند و بعد از کمپین دوم از ترس برخوردهای قضایی و به خاطر جریحه دار شدن افکار عمومی به اجبار عذرخواهی کرد.

معتقدم عذرخواهی مدیرعامل بیمیتو از روی اجبار بود نه پذیرش خطا چرا که در کمپین قبلی به او تذکر داده شد.

نکته تاسف برانگیز اینکه برخی از این مدیران کم سواد، امروزه دوره های دیجیتال مارکتینگ ! برگزار می کنند و سروصدای ایجاد شده به خاطر شوخی های جنسیتی را به حساب علم نداشته خود می گذارند.

البته بعد از ضدبرند بیمتو، استاد سلام هم در یک اقدام ناشایست تبلیغاتی، معیار موفقیت در شغل معلمی و استادی را در اثری سخیف از سروش رضایی برابر با تجسم های سکسیستی قرار داد که در نوشته ای کوتاه به آن پرداختم.

و اسف بار تر اینکه بیمیلاین جا پای بیمیتو گذاشته است و با ساخت یک شوخی جنسیتی زننده در مورد آرایش خانم ها مثلا تبلیغات کرده است.

براساس چندبار پرسشگری مختصر در کانال تبلیغات و مدیریت برند ، خدمت شما عرض می کنم که شاید بییندگان این ویدئوها، داستان فالشگرامر را به یاد داشته باشند، اما پس از مدت بسیار کوتاهی نام برند تبلیغ کننده را فراموش می کنند. ( منبع این پرسشگری)

اینفلوئنسرها یا همان فالشگرامرها توسط رامبد جوان ساماندهی می شوند در تگ استار یا تگاستار

بادرصد بسیار بالایی مخاطبان کانال تبلیغات و مدیریت برند یادشان نیست برای کدام برند پژمان جمشیدی سقوط کرد!

متاسفانه ما همواره نشان داده ایم که راه های فرار از کار درست را بلدیم و عاشق میان بر زدن و استفاده از روش های کم هزینه ایم و البته به عواقب بلندمدت آن فکر نمی کنیم. اما آنها که تبلیغات را از روش های اصولی و علمی دنبال می کنند ( امیدوارم مثل همیشه به بیگانه پرستی متهم نشوم.) در برنامه های تبلیغاتی که از طریق اینفلئونسر مارکتینگ دنبال می شود همه جنبه های کار تبلیغات را مد نظر قرار می دهند.

به این نمونه نگاه کنید که جرمی کلارکسون با آن پیشنه قوی به عنوان یک اینفلوئنسر واقعی در تبلیغاتی نقش آفرینی می کند، که تمام برنامه تولیدش حساب شده و با ظرافت انجام شده. نه توسط خود جرمی کلارکسون که اساسا سازنده تبلیغات نیست. بلکه او نیز به عنوان یک بخش از تبلیغات مطرح است. نه همه تبلیغات

 

در فالشگرامیسم ایرانی اصولا همه کارها توسط فالشگرامر و همراهانش ساخته می شود و نظارتی بر روی نحوه ساخت ضدتبلیغات وجود ندارد. جدیدا هم برخی از این دوستان به خاطر سکه شدن کارشان، در حوزه تبلیغات و ساخت آن صاحب نظر شده اند و دربرخی موارد اجازه دخالت به تبلیغ شونده نمی دهند!

 سخن پایانی با سامان دهنده جوان!

پیشنهاد می کنم، حال که قرار است این پتانسیل دور هم جمع شوند، برای آنها دوره های اصول تبلیغات برگزار شود -البته اگر با این همه ادعای متکی بر اعداد فالوور در شان خود بدانند که در کلاس درس شرکت کنند – و حتما کتاب اصول تبلیغات تجاری در متن این آموزش قرار بگیرد. بویژه فصل اول این کتاب که فالشگرامر ها با این موضوع آشنا شوند که تبلیغات علاوه بر کارکردهای اقتصادی، کارکردهای فرهنگی و اجتماعی نیز دارد.

اما همانطور که حدس می زنید، هدف از این سامان دهی، کسب درآمد آقای جوان در کنار فالشگرامرها و راه انداختن یک پلتفرم است که به قول آقای جوان می خواهد کسب و کارها را ستاره کند! با این روش بنظر می آید، کسب و کارها به کوتوله های سیاه تبدیل شوند نه ستاره!

اینفلوئنسرها یا همان فالشگرامر ها توسط رامبد جوان ساماندهی می شوند در تگ استار یا تگاستار

براستی، اگر هزل و هجو را از فالشگرامرها بگیریم چه چیزی برای عرضه دارند؟

نظر شما در این زمینه چیست؟

اشتراک گذاری:
www.alijah.work/?p=11087

24 پاسخ

  1. آیا این واقعا کار میکنه؟
    امروز رامبد خان جوان زحمت کشیدند و کار بزرگی کردند و اکثر اینفلوئنسرهای اینستاگرام رو دور هم جمع کردند تا از استارتاپ جدید تگ استار رونمایی کنن
    اینکه این همه اینفلوئنسر یک جا توسط ایشون جمع بشن، نشون از اهمیت و اثرگذاری این افراد داره
    اما آیا این بیزنس الان کار میکنه؟
    بناست تو این وب سایت، اینفلوئنسر مربوطه به بیزنس مرتبط با خودش معرفی بشه و بر عکس
    خوب مدل خارجی و کاملا داده محور این بیزنس، سایت(iconosquare) هستش که اکثرا میشناسین
    اما باز سوال اینجاست
    آیا مشکل الان اینه که بیزنس اینفلوئنسر مربوطه رو نمیشناسه؟
    مطمئنا با چندتا پرس و جو میشناسه…
    اما الان مهم اینه که چه محتوایی با چه طرحی و چه کمپینی لانچ میشه
    الان الگوریتم اینستاگرام حتی از اینفلوئنسرها هم مهمتر عمل میکنه
    واقعیتش اینه که بیزنس‌های بزرگ با یه واحد درون سازمانی دارن شبکه‌های اجتماعیشون رو جلو میبرن
    اما بیزنس‌های متوسط و کوچک به دلیل مشغله زیاد از این پلت فرم‌ها میتونن استفاده کنن
    ولی این بیزنس‌ها آیا انقدر سرمایه در شبکه اجتماعی میتونن بیارن؟ یا اصا راضی میشن که بیارن؟
    راستش در جریانید که این بیزنس رو من هم استارت زدم، اما واقعا بیزنس مدلش اینجوری پول درنمیاره… البته نخواستم خودم رو با این مقیاس کار مقایسه کنم، فقط منظورم مدل بیزنس برای پول درآوردنه…

    پولش از یه راه‌هایی مثل گوگل ادوردز در میاد…

    1. سلام ممنونم از نظر جامع شما.
      چقدر تحلیل های جالبی داشتید و البته از شخصی مثل شما که دست اندرکار هستید هم همین توقع می رفت.
      به نظر من هم شاید خیلی این اتفاق جدای از سروصدایی که اکنون ایجاد کرده ، در عمل حرکتی رو به جلو نباشه.

  2. با سلام و تشکر از تحلیل بجای شما جناب شهربانویی
    به نظر من رامبد جوان بزرگترین اشتباه کاری در حرفه خودش را انجام داده .
    چون ژنتیک این نوع اینفلوئنسر ها را نمی تونه تغییر بده ولی مطمئنا این افراد برند رامبد را به پایین می کشند .

  3. راستش صنعت تبلیغات ما در حالت عادی پر از مشکل بود، این هم به مشکلاتش اضافه شد…
    چیزی که باعث تعجب هست مشارکت یک سری برندهای معتبر در این ژانر تبلیغات هست… انگار اصلا نگران brand image شون نیستن! به قول شما قضیه دیده شدن هست به هر قیمتی… از برندهای کوچیکتر کمتر میشه خرده گرفت ولی…
    در مورد رامبد جوان هم باید بگم که دیگه شورشو درآورده… انگار هدف اون هم شده پول درآوردن به هر قیمتی… حالا فرمتش یه بار میشه خندوانه… یه بار میشه این پلتفرم… واقعا ویدیویی که خودشون واسه شروع کار ساختند به خوبی عیار کار رو نشون میده… باور کنید اگه میتونست فک کنم دنیا جهانبخت یا صدف طاهریان رو هم میاورد…!

  4. حرف شما درست، نقدتون منطقی
    ولی خودتون چرا فالوور فیک دارید
    29k فالوئر و ۳۵۰ تا لایک، برای کسی که صفحش تخصصیه، اون هم در زمینه تبلیغات داشتن این مقدار فالوئر خیلی جالبه!!!
    کسی که درباره تبلیغات نقد مینویسه خودش نباید به مردم دروغ بگه، شما در بهترین حالت ممکن ۱۲۰۰ تا فالوئر دارید
    .
    البته خیلی بعید میدونم که اجازه نشر به دیدگاه من بدید.

    1. سلام.
      چرا فکر می کنید که نظر و دیدگاه شما منتشر نمی شه. منتشر میشه و حرف درست را هرکس و هرجا بزنه باید منعکس بشه. و نوشته شما دارای نکته مثبت بود.
      منتهی نظر شما را به سه مساله جلب می کنم.
      اول اینکه آیا ممبر فیک من باعث شده مثل برخی همراهان شما در تبلیغات مطرح بشم؟ بالطبع نه!
      دوم اینکه سال گذشته به پیشنهاد یک دوستی این کار انجام شد که تعدادش 10 کاست و بقیه اش کاملا واقعی است که بعد از مدتی من به این نتیجه رسیدم به قول شما چه کاریه من این کار وکردم؟ برای چی؟ و به همون پیمانکار گفتم اینها را حذف کن که امکانشو نداشت!
      سوم اینکه در ابتدای فرمایشتون نقد منو منطقی دونستید. خوب حالا چه کاری قراره برای پذیرفتن این نقد منطقی بکنید؟ #هنجارهای جامعه را بعد از این شما و همکاراتون رعایت می کنه؟ ما دیگه شاهد، بِکن ها و فحاشی ها نخواهیم بود یا اینکه فقط در ابتدا نقد منو منطقی دونستید که ممبر های فیک صفحه من را بکوبید؟

  5. البته که جریان شوی سطحی آقای جوان شایسته سیل انتقاد هست اما شخصا بیش از همه اطلاق اصطلاح «اینفلوئنسر» به این افراد رو توهین به مخاطب ایرانی می‌دونم. شکی بر سطحی‌نگری قشری از مخاطبان ایرانی نیست؛ اما نقش افرادی مثل رامبد جوان که به هر حال در ژانر خودشون فردی تاثیرگذار هستند چیه؟ صرفا استفاده مالی از این خستگی مردم از زندگی واقعی و پناه بردن به هجو و هزل برای دقیقه‌ای تفریح؟
    این ‌که ایشون با این اصطلاحا اهن و تُلپ مراسمی رو راه بندازه و در اون از عده‌ای دعوت کنه که واقعا و به دور از اغراق تا چشم می‌ندازی فرد شایسته‌ای دیده نمی‌شه (من فرد قابلی رو در جمع ندیدم، جز چهره‌های لمپن و بی‌اخلاق لااقل در لایو خود رامبد جوان به چشم من نیومد، شاید دوستان منو اصلاح کنند.) یه جورایی آدم رو از اصلاح وضعیت نابسامانی که همگی دَرِش قرار داریم ناامید می‌کنه.
    در نهایت جز تاسف روزافزون برای حال جامعه‌ی خسته و درمانده امروز، انگار چاره‌ی دیگری نیست… .

    1. سلام سرکار خانم قنادان
      ممنونم از نظر جامع و درست شما. به قول دوست عزیزی گویا متاسفانه جامعه انتخاب خودش را کرده است. امیدوارم بتوانیم با کمک هم این انتخاب را اندکی متعادل کنیم.

  6. جناب شهربانویی بزرگوار
    نکات منفی که شما بر این موضوع وارد کردید به نظر من هم درست هستند اما در شدت و میزان اهمیت آنها با شما چندان موافق نیستم. ولی نکته مثبت این قضیه می تواند زیر چتر رامبد قرار گرفتن این بزرگواران باشد. اعتبار و سابقه رامبد جوان شاید مانع از تولید محتوای نامناسب و هنجارشکنانه از سوی آنها شود.
    از سوی دیگر آشنایی رامبد جوان به سینما وتولید حرفه ای، میتواند منجر به تولیدات با کیفیت تری از لحاظ ساخت شود و فاصله کیفی مناسبی ایجاد کند.
    رواج تولیدات با کیفیت وتغییر ذایقه برندها و کسب و کارها ، بزرگواران مجلس گرم کن را مجبور خواهد کرد تا برای باقی ماندن در کورس به همکاری با متخصصان این بخش روی آورند و کم کم از میزان یکه تازی آنها کاسته شود.
    هر چند من از لیست دعوت شدگان رامبد خبری ندارم اما آنچه در ویدیوی منتشر شده شان دیدم، ناامیدم ساخته است. دعوت از چهره هایی که تقریبا خالی از وجاهت حرفه ای ، اخلاقی هستند، تصمیم عجیبی است که رامبد جوان گرفته است. عجیبتر اینکه این افراد – به زعم من نامناسب – را در ویترین کسب و کار خود هم قرار داده است. اما پیش بینی میکنم که با توجه به نوع وساختار فرهنگی و حرفه ای حاکم بر جامعه ما و ترکیب اشخاص موجود، این حرکت عمر درازی نخواهد داشت. خود را همه فن حریف دانستن، مغرور شدن از موفقیت های موردی بدست آمده ، اغوایی که هر کدام از این دوستان در اثر دیدن فالورهایشان، بهشان دست می دهد و… سبب میشود که مانند بسیاری از مدیران ما، آنها هم خود را هرکول تصور کنند و نقش اصلی را نه همکاری جمعی و نه رامبد بلکه خود هرکولشان در نظر بگیرند. رامبد هم پس از مدتی اگر هم ادامه دهد به همکاری با افراد کمتر شناخته شده ای قناعت میکند.

    1. سلام بر شما دوست گرامی
      کاملا با شما موافقم که آقای جوان در حوزه تولید تجربه دارند، اما تبلیغات سه رکن دارد، استراتژی، خلاقیت و اجرا. دو رکن دیگر در حوزه ایشان نیست.

      اما در زمینه وجاهت افراد و پیش بینی شما نسبت به این حرکت کاملا با شما موافقم. این حرکت عمر طولانی نخواهد داشت. از شما که به وب سایت خودتان توجه ویژه دارید بسیار سپاسگزارم.
      موفق و پیروز باشید.

  7. ریشه همه دردهامون همین هایی هست که اشاره کردین، اهمیت ندادن به سواد و تخصص، و این که هیچکسی سرجای خودش نیست! خیلی با مطلب موافقم؛ ای کاش لینک مطلب رو برای رامبدجوان و سایر فالش گرامرهای عزیز هم بفرستین بلکه از بریدن شاخ دست بردارن.

  8. عرض ادب
    واقعا عالي نوشتيد
    در جامعه اي كه حوزه تبليغات بسيار در سطح پايين دارد با ظهور اين پديده ها و جريان پولي كه طبعا باعث بزرگ تر شدن اين بخش ميشود، ديگه رويكردي اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي رنگ خواهد باخت
    سليقه جامعه ممكنه به اين سمت برود و كار كردن تخصصي و علمي بسيار سخت تر از انچه الان هست شود
    اميدوارم دوستان عزيز حوزه بازاريابي روزي به يه جامعه منسجم تبديل بشند و از ورود اين افراد غير حرفه اي به صورت كامل با بالابردن اگاهي مخاطبان و محتواي با كيفيت جلوگيري كنند
    اقاي جوان هم خواهشا اين رفتار پوپوليستي و ضد فرهنگي خود را اميدوارم تمام كنه و به زمينه اي كه شايد تخصص داشته باشند برگردند
    در نهايت سپاس از مطلب بسيار خوب و به موقع

    1. درود بر شما.
      خوشحالم که این نوشته مورد توجه حضرتعالی قرار گرفته است. من هم مثل شما امیدوارم فعالان و خبرگان در حوزه بازاریابی و تبلیغات نگاه ویژه ای به مقوله هنچارهای اجتماعی داشته باشند.
      همه ی دوستان باید قبول کنند که تبلیغات علم است.

  9. سلام و عرض ادب و ااحترام آقای شهربانویی عزیز
    بنده یک دانشجوی گرافیست مبتدی هستم و در یکی از داشنگاه های تهران مشغول به تحصیل رشته فرنگ و ارتبطات هستم…کانال شما را چک میکنم و بسیار از این بابت از شما سپاسگزارم…می خواستم بنده را راهنمایی کنید که برای خلق گرافیک های با ایده های عالی و بکر همان طور که در کانالتون منتشر می کنید بنده باید چه کتاب ها و چه تمرین ها و چه فیلم های آموزشی را ببینم…؟؟؟؟؟
    ممنون می شوم کمکم کنید…

  10. با سلام و احترام
    به نظر من اين كار اقاي جوان نه تنها ايرادي نداره كه به نظر من استفاده از فرصت براي منافع مادي شخص كاملا منطقي و درسته مگر اينكه عزيزي از بزرگواران در بين ما باشند كه به خاطر رضاي خدا به حوزه بازاريابي رو اورده باشند ، حالا اينكه خلاقيت داره يا نه و يا اينكه هنجارهاي اجتماعي را حفظ ميكنه يا نه چيزي هست بايد منتظر بود و ديد و پيشداوري نكرد، متاسفانه با اينكه اين حوزه حوزه تخصصي و به نسبت پر چالشي هست در نظرات دوستان و همينطور جناب شهربانويي بزرگوار نشانه هايي از سوگيري ديده ميشه كه به نظر زيبنده نيست، فقط ميخواستم نكته اي رو به عرض برسانم و ان اينكه نقد انجام اينكار در جاي خودش معتبر هست ولي در حال حاضر بيشتر نقدها به حوزه تهديدها ميل داره و اينكه متاسفانه جاي بررسي دلايل ايجاد اين نوع كسب و كارها كه بيشتر مربوط مسائل داخلي حوزه بازاريابي ميشود كاملا خالي است ، به قول ظريفي البته بلاتشبيه ؛
    چو بيشه تهي ماند از نره شير
    شغالك به جايش نشيند دلير
    دوستان فعال در حوزه بازاريابي چيكار كردند كه اينگونه برندها رو از خودشون رانده و زمينه ظهور اين نوع پلتفرمها را از خارج از فعالين اين صنعت فرام كرده اند و خيلي راحت هر كس كه به سراغ ايشان نرود و از ديگران خدمات بگيرد را كم سواد و بي سواد خطاب ميكنند ، من نزديك ١٤ سال سابقه اجرايي در سازمانهاي مختلف رو دارم به جرات عرض ميكنم هنوز كمتر ( شايد اگر از كل شاخصها در نظر بگيريم هيچ شركتي )شركت بازاريابي و تبليغاتي رو ميشناسم كه با هزينه منطقي اهداف رو پوشش بده ضمن اينكه در زمينه ايده بسيار ضعيف عمل ميشه و خروجيش رو همه داريم روزانه در تبليغات مختلف با فرمهاي مختلف ميبينيم در اجرا نيز بسيار خدمات ضعيف و نامطلوب است ، ضمن اينكه عموماً كه البته در اين سايت و كافه بازاريابي موارد زيادي بوده و بنده برخورد داشتم عزيزان فعال و نامدار ماركتينگ همانطور كه از متن بسياري از يادداشتهاي انتقادي ( البته به جاي نقد بهتر از از نق استفاده منيم در اين موارد) بر مي ايد ادراك درستي از راهبرد ها و نگرشها و حتي درك كافي از اولويت ها و ادبيات صاحبان كسب و كار به عنوان مشتري خود ندارند ، ديگر چه توقعي از درك بازار هدف و مشتريان اين مشتريانشان !!به هر حال به نظر من دوستان بهتر است اول به نقد عملكرد خود و روشهاي جاري در صنعتشان بپردازند و بعد در باره چيزي كه انتخاب غلط كسب و كارها براي رفتن در اينگونه دامها ناميده ميشود.
    موفق و پيروز باشيد

    1. با سلام و احترام
      هرچند نظر شما با سلام و احترام شروع شد اما در متن آن نه تنها احترامی به من بلکه حداقل احترامی برای صنف تبلیغات و بازاریابی قائل نشدید.
      نتیجه گیری ازمتن شما را به متخصصین واگذار می کنم. اما نتیجه گیری شما را اینگونه یافتم که فالشگرامرها بد هستند و برنامه های تبلیغاتی هدفمند بدتر!
      پس برندها بد را انتخاب کرده اند. امیدوارم برندهایی که در حوزه کمپین های تبلیغاتی بد را انتخاب کرده اند مبارکشان باشد.
      احتمالا برند شما را هم در بین این انتخابگران بد شاهد خواهیم بود. موفق و شاد باشید.

  11. سلام
    تصور میکنم شخص رامبد جوان با این هجویات و ابتذال مشکلی نداشته باشه ، همه چیز ازون جا روشن شد که در آیتم خنداننده شو یک سری شوخی های مبتذل صورت گرفت و عده ای نقد کردند که خندیدن به چه قیمتی و این راهش نیست . اما رامبد جوان تمام قد پشت افرادش وایساد و استدلالش این بود این شوخی های کف جامعه است و ما نباید خودسانسوری کنیم. بنظرم در زمینه تبلیغات هم به همین استدلال معتقده و از هجو و هزل ابایی نداره. البته باید بپذیریم این نوع از تبلیغات در جهان وجود داره (اما قطعا همه ی تبلیغات این نیست) ولی باید دید در فرهنگ ما جایی دارد یا خیر؟
    بطور مثال: تیزر های اسپری AXE ، چیپس Doritos ، تیزر عجیب هدفون Zeppearz و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *