یازدهمین قسمت از آسیب شناسی تبلیغات در ایران، پژوهش تاریخی
پس از یک وقفه نسبتا طولانی، با فصل دوم از سلسله نوشته های آسیب شناسی تبلیغات در ایران در خدمت شما خوانندگان خوب کافه بازاریابی هستم. همانطور که آگاه هستید، نوشته ای که مطالعه می کنید و 10 نوشته قبلی با همین عنوان، در ادامه ی کتاب ارزشمند استاد ارجمند جناب آقای دکتر محمدیان عزیز با همین عنوان (آسیب شناسی تبلیغات در ایران) منشر می شود.
خواستم در این نوشته به سراغ اصل مطلب بروم اما با کمی تورق در صفحات قطور تاریخ معاصر دریافتم آنچه می خواهم بگویم، تاریخ نویسان، بسیار بلیغ تر از من نوشته اند و آنچه می خواهم بگویم ریشه در تاریخ ما دارد. پس در مقدمه این نوشته من همان برگ از تاریخ را با همان سبک نوشتاری تقدیم می کنم:
” گویند: روزی ناصرالدین شاه قاجار از اعتماد السلطنه وزیر انطباعات و صاحب مرآه البلدان و المآثر پرسید:” در مملکت چه چیز از همه بیشتر است؟” اعتمادالسلطنه بی درنگ پاسخ گفت: قربان، پزشک! ناصرالدین شاه تعجب کرد و گفت: دلیل این سخن چیست؟ اعتمادالسلطنه گفت: جوابش را بعدا بعرض می رسانم. یک هفته بعد دستمالی زیر چانه اش بست و دو سر آن را روی سرش گره زد و چنان نمود که دندانش درد می کند. با همان حالت پیش شاه آمد.
شاه پرسید: چه شده است؟ گفت: دندانم پیله کرده. برفور یکی از درباریان گفت: شلغم جوشیده روی جایگاه پیله کرده بگذارید. دیگری گفت: هلیله بادام علاج این درد است. حاصل آنکه، هرکس فراخور دانش خود چیزی تجویز می کرد. اعتمادالسلطنه به آرامی گره دستمال را باز کرد و خطاب به شاه گفت: قربان، دندان من درد نمی کرد. تنها خواستم عرض که یک هفته پیش کردم تایید شود که در این مملکت پزشک از همه چیز بیشتر است.”[1]
شاید اشاره به این حکایت تاریخی، غرض از انتشار این نوشته را بخوبی مشخص کند. امروز کافی است همانند اعتمادالسلطنه رفتار کنیم با این تفاوت که بجای بستن دستمال، به سایت های فروش بلیط دوره های آموزشی تبلیغات سری بزنیم، یا در همایش های ریز و درشت شرکت کنیم. به وفور دکتر و مشاور می بینیم که برای دندان دردِ کسب و کارهای مختلف نسخه می پیچند.
هرچقدر هم که توسعه ی کمّی دانشگاه ها در تربیت افراد با تحصیلات عالیه بالا باشد، باز هم نمی شود ما این همه دکتر داشته باشیم. آن هم در رشته تبلیغات!
هرچقدر هم که توسعه ی کمّی دانشگاه ها در تربیت افراد با تحصیلات عالیه بالا باشد، باز هم نمی شود ما این همه دکتر داشته باشیم. آن هم در رشته تبلیغات! از آن تاسف برانگیزتر کثرت مشاوران تبلیغاتی است. از آنجایی که صنعت مشاوره مدیریت در ایران بسیار جوان است، نظارت درستی بر علم و مهارت افرادی مدعی نمی شود، و اینگونه است که شاهد تعداد زیادی مشاوریم.
بطور کلی چگونه یک فرد در ایران مشاور تبلیغات می شود؟ آیا پس از سالها کار در صنعت تبلیغات و رشد پله پله در این صنف؟ یا پس از سالها تحصیل در دانشگاه، انجام تحقیقات گسترده و دست یافتن به حقایق ارزشمند؟ هرچند هستند مشاوران کاردانی که برآمده از بطن دانشگاه و صنعت هستند ، اما بیش از آنها شاهد حضور افرادی هستیم که شاغل در حرفه دیگری بوده اند یا اساسا کارنامه قابل قبولی در رشته دیگری هم نداشته اند و ناگهان احساس کرده اند – شاید هم با خواندن چند کتاب- می توانند مشاور تبلیغات شوند.
من نگرانم که 150 سال بعد، وقتی تحلیل گران تبلیغات ایرانی می خواهند مطلبی درباره آسیب شناسی تبلیغات بنویسند، به صورت اتفاقی به خاطره ناصرالدین شاه و نوشته من برخورد کنند و انگشت حیرت بیشتر از من بگزند که ای داد، آسیب مشاوران تبلیغاتی ناکارآمد، از گذشته های دور و گذشته های خیلی دور وجود داشته است.
1 حلبی،ع.ا: ادب فارسی.انتشارات زوار تهران،چاپخانه نقش جهان،1358.